اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
( حافظ)
بخارا
بخارا (لغت نامه دهخدا) :بخارا. [ب ُ] (اِخ) شهری است مشهور از ماوراءالنهر و مشتق از بخار است بمعنی بسیارعلم. که چون در آن شهر علماء و فضلاء
بسیار بوده اند بنا برآن بدیننام موسوم شده است (برهان قاطع).
نام شهری از توران مشتق از بخار که بمعنی علم است چون در آن شهر علماء و فضلاء بسیار بودندبهبخارا موسوم کردند. (از لطائف بنقل غیاث اللغات).
اما مؤلف غیاث گوید که بخار بمعنی علم در کتب دیگر بنظر نیامده. گویند که بخارا در زمان پیشین چنان شهر عظیمبود که در عالم از آن نیکوتر کمتر بود.
(هفت قلزم ) و آن را بخارای شریف گویند. یازده دروازه و دو صد مدرسۀ کوچک و هفت مسجد جامع بزرگ و چهل گرمابه و صدوپنجاه سرای تجار دارد و دوره
ارگ آن شهریک فرسخ است و یک دروازه روی بهمغرب دارد.( از انجمن آرای ناصری) (آنندراج)
درباره نام بخارا نظرها متفاوت است. بعضی برآنند که بخارا به معنای پرستشگاه است که در زبان سنسکریت به صورت «ویهارا» آمدهاست.
جوینی بخارارا مجمع بزرگان هر دین نامیده و بخارا را مشتق از «بخار» دانستهاست. به عقیده وی این واژه به واژه بتپرستان اویغور و ختای نزدیک است
که معابدایشان را بخار گویند و در زمان گذشته نام شهر بُمْجِکَث بودهاست. به گفته فرای: شهری به نام بُخار در ایالت بیهار هندوجود داشت که ریشهٔ هردو
نام راویهارا گفتهاند که بر معابد بودایی اطلاق میشود. احتمال دیگر آن است که نام بخارا مشتق از بخارک سغدی باشدچینیان از سده پنجم آن را «نومی»
نوشتهاند که با نام نومیجکت مشهور در عهد اسلامی مطابقت دارد . بخارا که نام چینی آن را «بوخو» نوشتهاند نخستینباربه احتمال در نوشته هسیوآن
تسانگ جهانگرد بودایی چینی کهدر ۶۲۹م از بخارا دیدنکرده، آمدهاست.
مقدسی بنابر قولی ریشه نام بخارا را «کوه خوران» نوشته که گویا «ه» و «و» را برای تخفیف انداختهاند که «کخارا» شد. سپس «ک» را به «ب» بدل کردند تا
ریشهاش از مردم پنهان ماند.بر سکههای مسین بخارا این نام به صورت «پوخار» آمدهاست. «رویداد نامه مسیحی سغدی» عنوان پارسی «خواتو»را درمورد
بخارا به کار برده که به معنایخدا و بزرگ است و حالت جمع آن در متون بودایی به صورت «گودائوته» (= قوقائوته) آمدهاست.
عنوان فرمانروایان بخارا، بخار خدات (سغدی: بوکارکودات)بود، که بخار خدات را متأثر از زبان عربی، و اصل آن را بخار خدا دانستهاست). عنوان سغدی «گَوْ»
(= قو) از قدیمترین عنوانهای آسیای مرکزی است که پیشاز سده چهارم بر سکههای ضرب شده در بخارا دیده شدهاست. بر سکههای مسین بخارا نخست
واژه «پوخار» و در سمت چپ آن عنوان «گَو» ضرب شدهاست.واژه پوخار را میتوان برآمده از واژه سغدی «فوخار» به معنای نیکبخت دانست.
گرشویچ و هنینگ آن را صورتی از واژه «فرخ» در پارسی میانه دانستهاند. درمتنهای سغدی مسیحی «فوخار» به معنای فرخ صورت دیگری از واژه یاد شده
در پارسی میانهاست.
تاریخچه*
سکهای متعلق به دولت یونانی بلخ یافت شده در بخار
یافتههای باستانشناسی و وجود اشیایی از عصر مفرغ، نشانهای بر وجود زیستگاههایی در بخارا طی هزارهدوم پیش از میلاد است.[۴] در عهد باستان،
ایرانیاندر اطراف رود زرافشان جایگاهها و شهرهایی داشتند.
در واقع بخارا یکی از آبادیهای متعددی بوده که در دهانه رود زرافشان واقع شده بودند. مدرکی وجود
ندارد که در آن دوران رود زرافشان به آمودریا رسیده باشد در نتیجه میتوان تصور کرد که در هزاره نخست پیش از میلاد با استفاده از تکنیکهای آبیاری آن
زمان جمعیت در حال افزایشی در این منطقه سکونت داشتهاند که از آب زرافشان برای گسترش زمینهای قابل کشت این آبادیها استفاده میکردند.[۵]
نام واحه بخارا در کتیبه داریوش در بیستون، «تاریخ» هرودت و نیز در اوستا نیامدهاست. میتوان چنین تصور کرد که بخارا در در روزگار هخامنشیان جزو
ساتراپنشین سغدیانا (سغد) بودهاست. در سال ۳۳۰ق.م. در تصرف اسکندر مقدونی درآمد. بعد جزء دولت یونانی باختری گردید. در سده ششم م. ترکان
بیابانگرد آن را متصرف شدند و در سده هفتم چینیها. در سال ۷۰۵م. اعراب آن را تصرف کردند و تا سده نهم در تصرف خلفای اموی و عباسی بود..
سکههایی با نوشتههای به زبان سغدی بخارایی (همریشه با زبان پارسی) و با الفبایی آرامی (خط عربی و فارسی نیز ریشهای آرامی دارد) متعلق به سده
چهارمو پنجم میلادی به در این منطقه کشف شدهاست.[۶]
دوران خلافت اسلامی*
همیخ بخارا هنگامی که بخارا-خداه (فرمانروای بخارا) که بیدون نام داشت، درگذشت، «از وی پسری شیرخواره ماند نام او طغشاده».[۷] بههمین دلیل، مادر
طغشاده که زنی بسیار مقتدر بود، به نیابت از فرزندش زمام امور بخارا را به دست گرفت.[۸]
در سال ۵۳هـ.ق. عبیدالله بن زیاد از جانب معاویه والی خراسان شد.[۹] ملکه بخارا در سال ۵۴قمری یعنی در آن هنگام که عبیداللّه بن زیاد برای گرفتن
شهر بخارا آماده میشد از ترکان ساکن در پیرامون قلمرو خویش کمک خواست.[۱۰] وی در حالیکه در انتظار نیروی کمکی ترکان به سر میبرد، با شگردی
مناسب، حمله عبیداللّه بن زیاد را به مدت دو هفته به تأخیر انداخت. خاتون بخارا و حامیان ترک او جنگهای متعددی با مسلمانان به رهبری عبیداللّه بن زیاد
داشتند اما سرانجام کاری از پیش نبردند و ملکه بخارا پس از پراکندگی سپاهیان به ارگ شهر بازگشت.[۱۱] در میان غنایم بسیاری که در این نبرد به دست
مسلمانان افتاد جورابی زرین و مرصع به جواهر از آن ملکه بخارا بود که دویست هزار درهم ارزش داشت.[۱۲]
با آنکه مسلمانان در نبرد با سپاهیان فرمانروای بخارا پیروزیهای مهمی به دست آوردند، شهر بخارا همچنان در برابر سپاه عبیداللّه بن زیاد مقاومت میکرد.
سرانجام، ملکه بخارا با فرستادن نمایندگان خویش به نزد عبیدالله بن زیاد، امان طلبید و براساس مفاد پیمان صلح میان طرفین مقرر گردید که خاتون بخارا
سالیانه یک میلیون درهم (به عنوان هزینه آشتی) به عبیداللّه بن زیاد بپردازد.[۸][۱۳]
از امیران سامانی تا امیران منغیت*
امیر عالم خان آخرین امیر بخارا
بخارا از بزرگترین شهرهای فرارود و یکی از کانونهای دانش و ادب ایران پس از اسلام است. در ۱۰۰۰م. در تصرفسامانیان درآمد و پایتخت سامانیان بود.
در ۱۰۲۷سلجوقیان آن را تصرف نمودند. در ۱۲۱۹توسط چنگیز فتح و ویران شد و در ۱۳۸۳در تصرف تیمور لنگ درآمد. بعد در ۱۵۰۵در تصرف ازبکان که از
نوادگان تیمور بودند (شیبانیان) و به عنوان پایتخت خانات بخارا درآمد، نادرشاه افشار در ۱۷۴۰میلادی این منطقه را به تصرف خود درآورد اما با مرگ او
حکومت دوباره به ازبکان شیبانی رسید و در نیمههای سده نوزدهم میلادی روسها با غلبه بر خان بخارا آن را ضمیمه امپراتوری خود کردند. پس از آن اگرچه
خان بخارا حاکم تشریفاتی این شهر بود ولی در حقیقت جزیی از خاک روسیه محسوب میگردید..
نخستین روزنامه فارسی آسیای میانه با نام بخارای شریف در سال ۱۲۹۰خورشیدی در بخارا منتشر شد. دیگر روزنامههای نخستین بخارا که به فارسی
تاجیکیبود، سمرقند، آیینه، صدای فرغانه و صدای ترکستان بودند. همچنین در ابتدای قرن بیستم، در قلمرو بخارا به دنبال تلاشهای معارف پروران، نهضت
تجددگرایان ظهور کرد که با نامهای بخاراییان جوانو جدیدها مشهور شد.[۱۴]
حکومت شوراها*
بمباران ارگ بخارا در ۱۹۲۰توسط ارتش سرخ
نشان متعلق به جمهوری شوروی خلق بخارا
با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷در روسیه، سوسیالیستها در آسیای میانه به قدرت رسیده و جمهوری شوروی خلق بخارا را تأسیس کردند که بیشتر بخشهای
ازبکستان
و تاجیکستان کنونی را در قلمرو خود داشت. آکادمیسین محمد جان شکوری در کتاب فتنه انقلاب در بخارا با استناد به دادههای تاریخی و دانستههای خود
میگوید که آنچه روز ۲سپتامبر ۱۹۲۰در بخارا اتفاق افتاد، انقلاب نبود، بلکه تعرض روسیه همراه با بلوای بلشویکهای پانترکیست بود که کمر فرهنگ ایرانی
منطقه را شکست.[۱۵] در سال ۱۹۲۴میلادی تقسیمات کشوری آسیای میانه تغییر گرد و بخارا جزئی از جمهوری شوروی ازبکستان اعلام شد، هرچند تاجیکها
به این تقسیمبندی معترض بوده و خواهان الحاق بخارا و سمرقند به جمهوری تاجیکستان شده بودند..
پس از شوروی دولت ازبکستان با سیاست فارسیستیزی خود همچنان محدودیتهای آموزشی و رسانهای سختی بر
ضد زبان فارسی پیاده کردهاست..
ساکنان عمده بخارا تاجیکان هستند.[۱۸] تا آغاز قرن بیستم بخارا محل سکونت یهودیان بخارایی بود که از دورههای کهن ساکن این شهر بودند. بیشتر این
یهودیان بین سالهای ۱۹۲۵تا ۲۰۰۰میلادی به اسرائیل و ایالات متحده کوچ کردند.[۳] پس از کوچ اجباری اهالی مرو به امیرنشین بخارا در ۱۲۰۰هجری توسط
شاه مرادخان حاکم منغیت بخارا به ایشان اجازه ورود به شهر بخارا داده نشد. ایرانیان بیرون از دروازههای بخارا سکونت گزیدند و کوچه خاص ایرانیها را بنیاد
نهادند. با گذشت سالها همین مردم وارد بخارا شدند. این مردم که در بخارا به ایرانیان مشهورند در عین حفظ ارتباطشان با تاجیکان فرهنگ خود را نیز حفظ
کردهاند به گونهای که در فیلارمونی بخارا گروه ویژه موسیقی خود (موسیقی مروگی) را دارند.[۱۹][۲۰]
بخارا در اساطیر*
در بعضی نوشتههای اساطیری کهن بخارا دیه و جایگاه پادشاهان بوده که گویا افراسیاب آن را بنا کردهاست. پس از آن، به صورت شهر درآمد و پادشاهان در
فصل زمستان بدین شهر میآمدند. مغان گفتهاند که در بخارا آتشکدهای برپا بود و گویا گور افراسیاب به دروازه آتشکده بر در شهر بخارا بودهاست..
اسطوره پیر شالیار نیز با بخارا پیوند دارد. گفته میشود دختر حاکم بخارا که بیمار شده و زبانش بند آمده بود، چون حکایت پیر شالیار را میشنود به سوی
هورامان میرود و در نزدیکی آن جا از کرامات پیر شفا مییابد. در واقع مراسم پیر شالیار که امروزه در هورامان برگزار میشود سال روز عروسی دختر حاکم
بخارا با پیر شالیار است.[۲۱]
جایگاه بخارا در فرهنگ فارسیزبانان*
سامانیان که میخواستند امپراتوری ساسانی را زنده کنند در اندیشه تبدیل بخارا به تیسفونی دیگر بودند. از این رو بود که به پیشگامی اسماعیل سامانی
کوشیدند تا بخارا را پایگاه زبان، هنر، فرهنگ و تمدن ایرانی سازند. بخارای سامانیان رفته رفته در فرهنگ با بغداد به رقابت پرداخت در این باره بیتی منصوب
به رودکی است:[۲۲]
امروز به هر حالی، بغداد بخاراست / کجا میر خراسان است، پیروزی آنجاست
مولوی
ز دی بگذر سبک برپر که نی جان بهاری تو / بخارای جهان جان که معدنگاه علم آن است
ابوسعید ابوالخیر
باد که از سوی بخارا به من آید / با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
حافظ
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
نقش بخارا در فرهنگ فارسیزبانان تنها به دوران کهن محدود نمیشود، در دوران معاصر نیز میتوان این نقش پررنگ را مشاهده کرد. بخارا محل انتشار
یکیاز نخستین روزنامههای فارسی زبان با نام بخارای شریف است.
صفحه اول نخستین شمارهبخارای شریف
اهمیت این روزنامه به حدی است که صدرالدین عینی پس از بنیادگذاریش نوشته بود که
تاجیکان در روز ۱۱مارس صاحب زبان خود شدهاند.[۲۳] صدرالدین عینی شاعر نوگرای اهل بخارا یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است پنج سال
پیش از آنکه نیما افسانه (که مبدأ شعر نو فارسی شناخته میشود) را بسراید عینی در همان وزن شعری سروده به نام مارش حریت.[۲۴]
هم چنین از سال ۱۳۷۷دو ماهنامهای به نام بخارا به سرپرستی علی دهباشی در تهران منتشر میشود که به ادبیات و هنر ایران و جهان میپردازد.
مکتب نگارگری بخارا*
نوشتار اصلی: مکتب بخارا
با فروپاشی مکتب نگارگری هرات در بخارا شیبانیان روی کار آمدند. اینان با الگوبرداری از تیموریان به تشویق هنرمندان پرداختند و تعدادی از هنرمندان
مکتب هرات را به کار گرفتند، این هنرمندان به تصویرپردازی و کتابتِ کتابهای گوناگون پرداختند و کمکم مکتب بخارا را بنیان گذاشتند.[۲۶]
دیوان حافظ مکتب بخارا گلستان سعدی مکتب بخارا خمسه نظامی مکتب بخارا
بزرگان و مشاهیر بخارا*
در سدههای دوم و سوم هجری (۸و ۹میلادی) بغداد بزرگترین حوزه علمی مسلمانان و تنها مرکز علوم عقلی در محدوده ممالک اسلامی محسوب میشد.
پس از بغداد حوزههای دیگری در جهان اسلام پدید آمدند که ماوراءالنهر یکی از آنها بود و بخارا به صورت یکی از مراکز علمی ماوراءالنهر درآمد. در فهرست
زیر، نام برخی از بزرگان و مشاهیر اسلامی که در بخارا زاده شده یا زیستهاند آمدهاست
محمدجان شکوری بخارایی
ابوعبدالله ابن ابیحفص، فقیه بزرگ بخارا
ابن سینا
ابوعبدالله احمد بن محمد جیهانی مؤلف کتابهای آیین، المسالک و الممالک و بسیاری کتب دیگر وزیر سامانیان در بخارا بود که ابن فضلان او را
شیخالعمید نامیده، و در بخارا با او دیدار داشتهاست.
بلعمی مترجم تاریخ طبری از وزیران دولت سامانی
رودکی از بزرگان متقدم ادب فارسی
ابوشکور بلخی از بزرگان متقدم ادب فارسی
ابوالفتح بستی
ابوبکر بن احمد بن حامد فقیه
عبدالعزیز بن احمد بن صالح حلوانی امام حنفیه بخارا
قاضی عبدالرزاق ترکی
جوهری زرگر
عمعق بخارایی
سوزنی سمرقندی
حسن بن علی قطان مروزی
محمد بن جعفر نرشخی
ابونصر احمد بن محمد نصر قباوی
محمد بن محمد عوفی
محمد بن احمد حسینی مورخ اخباری و از اکابر علم حدیث که کتاب القول الجلی فی ترجمهٔ ابن تیمیه
امام محمد بن اسماعیل بخاری از محدثان مشهور
ابوالطیب محمد بن علی بخاری
عبدالله بن محمد مُسندی جُعفی
ابوزکریا عبدالرحیم ابن احمد تمیمی بخاری
محمد بن احمد بن سلیمان الغنجار بخاری
احمد بن علی بن عمرو سلیمانی بیکندی
عبدالرحمان بن محمد بن حمدون
عزیزالدین نسفی
سیفالدین باخرزی و نوادهاش ابوالمفاخر باخرزی که در بخارا مدفونند
بهاءالدین محمد نقشبندی
علاء منجم بخاری
عبدالرحمان مشفقی ملک الشعرا
محمدبن اسماعیل حافظ بخاری
حمویه صاحب طواویس
سیفی بخاری
اماکن و ابنیه تاریخی*
از چپ به راست: مدرسه میر عرب، مناره کلان و مدرسه خان
آرامگاه اسماعیل سامانی مدرسه چهار منار گورستان چشمه ایوب
بخارا شهر و سرزمین موزهها و در واقع موزهای است در فضای باز که آن را مرواریدی بر تارک آسیای مرکزی نامیدهاند. در فهرست زیر، نام برخی از اماکن و
ابنیه تاریخی بخارا آمدهاست.
ارگ بخارا
ارگ بخارا، قلعهای بسیار بزرگ است که در مرکز شهر بخارا قرار دارد. افسانهها میگویند ارگ را سیاوش، پادشاه کیانی بنا کرده است. سیاوش که
به توران گریخته بود پس از دیدن دختر افراسیاب، به او علاقهمند میشود. افراسیاب ازدواج آن دو را تنها به آن شرط میپذیرد که سیاوش برای دخترش
خانهای محصور به پوست یک گاو بسازد؛ شرطی که ناممکن به نظر میرسیده است. اما سیاوش خردمند پوست گاو را رشتهرشته کرده و بهیکدیگر متصل
میکند و در محیط ایجاد شده این ارگ را بنا میکند. برج و باروی ارگ بزرگترین بنای خشتی بخارای امروز است. ارگ طرحی ذوزنقهای دارد. محیط دیوار خارجی
۷۸۹٫۶ متر است و مساحتی بالغ بر ۳٫۹۶ هکتار را در برمیگیرد. بلندی دیوارهها بین ۱۶ تا ۲۰ متر متغیر است.
آرامگاه اسماعیل سامانی :در مرکز شهر بخارا قرار دارد و یکی از مهمترین بناهای باستانی ازبکستان و قدیمیترین آرامگاه ایرانی تاریخدار است.
از آنجائی که تا چند دهه پیش زیر خاک قرار داشته است، آسیب چندانی ندیده است. معماری جالب این آرامگاه دیدنی، مربع با اضلاع 10 متری است. این
بن دارای یک گنبد نیمکرهای بوده ودر چهار بخش آن چهار بنای کوچک ساخته شده است. سبک این آرامگاه بسیار شبیه به آتشکدههای دوره ساسانی است.
نوه اسماعیل سامانی در اینجا به خاک سپرده شده است..۹تا ۱۰
قبرستان چشمه ایوب (۱۳۸۰یا ۱۳۸۴–۱۳۸۵9
چشمه ایوب: در نزدیکی آرامگاه سامانیان در شهر بخارا که در وسط گورستان کهنه و کوچکی واقع است و طبق روایات محلی حضرت عیوب
صدیق از این مکان گذر کرده و این چشمه را با زدن عصای خود به زمین به وجود آورده است.
بالاحوض (سده ۱۸تا ۲۰)
مدرسه عبداللهخان (۱۵۹۶/۹۸)
مدرسه مادر خان (۱۵۵۶/۵۷)
مسجد بلند (سده ۱۶)
مجموعه گاوکشان (مسجد، مناره، مدرسه) (سده ۱۶)
خانقاه زینالدینخواجه (۱۵۵۵)
مجموعه پای کلان (سدههای ۱۲تا ۱۴)
مجموعه لب حوض (سدههای ۱۶تا ۱
لب حوض: لب حوض به منطقه پیرامون یکی از حوضهای (استخرهای) قدیمی بخارا گفته می شود که تا به حال باقی مانده است. قبل از دوران
شوروی این گونه حوضها در بخارا زیاد بوده اند و به عنوان منبع اصلی آب خدمت می کردند. اما با بهانه این که این حوضها موجب شیوع بیماریها می شوند،
این حوضها در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ خراب کرده شده اند. اما مجتمع "لب حوض" که در قرنهای ۱۶ و ۱۷ میلادی ایجاد شده، از تخریب در آمان مانده است. این
مجتمع عبارت از مدرسه کوکلتاش (ساخته شده در سالهای ۱۵۶۸ تا ۱۵۶۹) و دو عمارت مذهبی – خانقاه و مدرسه نادر دیوان بیگی عبارت است.
مدرسه کاکلداش (۱۵۶۸/۶)
خانقاه نادر دیوانبیگی (۱۶۲۰
مدرسه الغبیگ (۱۴۱۷
مدرسه عبدالعزیزخان (۱۶۵۲
مسجد بالاحوض (۱۷۱۲
آرامگاه سیفالدین باخرزی (نیمه دوم سده ۱۳ - سده ۱۴
آرامگاه بیانقلیخان (نیمه دوم سده ۱۴–۱۵یا ۱۶
مسجد نمازگاه (سده ۱۲تا ۱۶
خانقاه فیضآباد (۱۵۹۸/۹۹
مدرسه چهارمنار (۱۸۰۷
مدرسه چارمنار یا چهارمناره از یادگاریهای قرن ۱۹ است که در سال ۱۸۰۷ از سوی خلیف نیازقل، یک تاجر ثروتمند ترکمان ساخته شده است.
در ساختمان این یادگاری تاثیر سبک معماری هند دیده می شود. این چهار مناره درواقع ورودی مدرسه بوده است، اما از ساختمان مدرسه چیزی باقی نمانده
است. اما چهار مناره با گنبدهایی به رنگ آبی با مسجدی تابستانی و محوطه آن و چند خانه همچنان باقی است.
ستاره ماهخاصه، سرای امیر بخارا (پایان سده ۱۹، آغاز سده ۲۰
چهاربکر (محل خاکسپاری خاندان شیخ جُبیره) (۱۵۶۰/۶۳)ناره کلان و مدرسه خانا
سمرقند
(لغت نامه دهخدا) سمرقند. [س َ م َ ق َ] (اِخ ) پهلوی «سمرکند» ، یونانی «مرکنده » ریشه جزء اول سمر تاکنون معلوم نشد جزو دوم «کند» از پارسی
باستانی «کنتا»، سغدی «کنپ» ((شهر) مشتق از «کن» کندن رجوع شود به مارکوارت شهرستانهای ایرانشهر ص۲۶. (از حاشیه برهان قاطع چ معین).
سمرقند و آن شهری باشد در ماوراءالنهر که کاغذ خوب از آنجا آوردند و سمرقند معرب آن است و معنی ترکیبی آن ده سمر است و نام پادشاهی بود از ترک و
ترکان ده را کند میگویند و این ده را او بنا کرده بوده است و بمرور ایام شهر شده است. (برهان). از اقلیم پنجم است در مسالک الممالک آمده خوشترین و نزه
ترین بلاد جهان است.
این شهر یکی از مراکز تاریخی مردم تاجیک در آسیای میانه است. در سال ۲۰۰۱، یونسکو این شهر باستانی را در فهرست میراث فرهنگی جهان قرار داد.
سمرقند با قرار داشتن در مرکز جاده ابریشم دارای اهمیتی زیادی بوده است.
جاذبههای دیدنی شهر سمرقند عبارتند از: رصدخانه الغبیگ، مجموعه ریگستان، هزار اسب، مسجد بیبی خانم و کارگاه کاغذسازی
رصدخانه الغبیگ، در شهر سمرقند به دست الغبیگ امیر تیموری ساخته شده است. بهعقیده بسیاری از کارشناسان این بن بهترین رصدخانه جهان اسلام و
بزرگترین در آسیای میانه است. در تمام بنا از آجر پخته شده استفاده شده است و با نقشهای هندسی از آجر و لعاب و معرقهای کاشی تزئین شده
است. این بنا بهصورت مدور دوطبقهای به قطر 48 متری است که محورهای میانی آن با چهار جهت اصلی جغرافیایی روی نصفالنهار سمرقند تطبیق میکند.
تالارهای کار در طبقه همکف و زاویه یاب فخری برای رصد خورشید و ماه روی محور شمال-جنوب قرار دارد.
نمای خارجی رصدخانه الغبیگ
ریگستان، مجموعه تاریخی شهر سمرقند است که با ۳ مدرسه در اطراف آن احاطه شده است.
1. مدرسه الغبیگ: این مدرسه رو به میدان به دستور الغبیگ پسر شاهرخ ساخته شده است. بنا دارای چهار مناره رو به میدان است. حیاتی مربعشکل
در مجاورت حجرهها برای آموزش دینی طلبهها طراحیشده است.
2. مدرسه شیردار: این بنا از مدرسه الغبیگ جدیدتر است. بنای بیرونی آن شبیه به مدرسه الغبیگ است. این مدرسه دارای ایوانی بزرگ و منارههای
بلندی است. نمای بیرونی آن دارای کاشیکاری و درون هم با نمای از گل نگارگری شده است.
3. مدرسه طلاکاری: از آنجائیکه گنبد آن از طلا است این نام را به آن میگویند. این بنا بین سالهای 1024 تا 1039 ساخته شده است. در گوشههای
ساختمان، برجکهای کوچکی قرار دارد و با منارههای دو بنای قبلی متفاوت است. نمای بنا متقارن، بخش بیرونی کاشیکاری شده و ورودی آن جناغی است.
سقف مدرسه طلاکاری
مسجد بیبی خانم، یکی از بناهای معروف شهر سمرقند است. بیبی خانم همسر تیمور بوده است. تیمور پس از لشگرکشی به هندوستان تصمیم
میگیرد چنین مسجدی را در سمرقند بسازد. دیوار خارجی این بنا ۱۶۷ متر ارتفاع و ۱۰۹ متر پهنا و بلندترین نقطه آن (نوک گنبد) ۴۰ متر ارتفاع و ورودی آن ۳۵
متر ارتفاع دارد. بهدلیل سرعت بالا در ساخت این مسجد، بنای آن استحکام کافی را نداشته و طی سالها دچار آسیب شده است. در پی زلزله سال ۱۲۷۶
خورشیدی، بخش زیادی از این بن فرو ریخت ام در سال ۱۳۵۳ این مسجد بازسازی شد..
مسجد بیبی خانم